گروه ایده پردازی گزینه

طراحی گرافیک - مشاور . مدیر هنری ، تبلیغاتی و چاپ - کارگردانی نرم افزار و اپلیکیشن

گروه ایده پردازی گزینه

طراحی گرافیک - مشاور . مدیر هنری ، تبلیغاتی و چاپ - کارگردانی نرم افزار و اپلیکیشن

گروه ایده پردازی گزینه (Group ideas gozineh)
تشکیل کارگروه های ایده پروری و تولید و تولد ایده و ایده پردازی در امور مد نظر شما .
انجام امور حرفه ای مربوط به طراحی و گرافیک و مشاوره در زمینه های فوق.

مدیر هنری - نظارت بر چاپ.

کارگردانی طراحی و تولید نرم افزار و اپلیکیشن و وب.

انجام امور مربوط به محیطهای 3d و انیمیشن.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۸ خرداد ۹۹، ۱۵:۳۵ - علی
    عجب
نویسندگان
پیوندها

در حال حاضر مقوله کاربری اینترنتی و دریافت کالا و خدمات از کانال وب در حال تبدیل شدن به یکی از راه های متداول مستقیم یا غیر مستقیم دسترسی به محصولات در ایران است و امروزه کسب و کارهای بسیاری در کشورمان به فکر ارائه خدمات از این روش می باشند. این امر تنها مربوط به کسب و کارهای مکانیزه و شسته و رفته ای همچون سایت دیجی کالا نیست و امروز شاهد این هستیم که حتی یک تولید کننده شیروانی های ساختمان در شهرستان یا یک آشپز کیک های خانگی نیز از وب سایت یا شبکه های اجتماعی برای فروش محصولات خود بهره گرفته و از آن طریق فروش انجام می شود. این واقعیتی است زمینه ساز، بستری که میتوان بر مبنای آن کسب و کار ایجاد نمود …




بعنوان سرمایه گذار و مجری پروژه های استارتآپی، در این دستـنوشت سعی دارم تجربیات شخصی خود در رابطه با  تشکیل تیم های کاری برای راه اندازی پروژه های استارتآپی و همچنین تشریح یک مدل کاری که من و شرکایم بواسطه آن موفق به انجام چند پروژه شده ایم را با علاقمندان سهیم شوم.

مقدمه شکل گیری گروه

من، میلاد صابری، فارغ التحصیل رشته کامپیوتر با گرایش نرم افزار هستم. فعالیت حرفه ای ام در حوزه نرم افزار به قبل از شروع تحصیل در این رشته بر میگردد یعنی زمانیکه بدلیل یک عارضه فیزیکی در پای راستم مجبور به کم کردن فعالیت های کاری بعنوان دستیار کارگردان و برنامه ریز فیلم شدم و به سمت تولید نرم افزار های مالتی مدیایی رو آوردم و به فاصله اندکی پس از آن توانستم با تشکیل گروه کوچکی یک نرم افزار برای برنامه ریزی تولید فیلم ارائه کنم (فیلم آفیس).

از زمان شروع فعالیتم در حوزه نرم افزار شاهد این واقعیت بودم که نتیجه تلاش من و برخی همکاران هم صنفم همیشه منجر به تولید نرم افزار هایی میشود که در نهایت قرار است از طریق مکانیزه نمودن فرآیندها، بالابردن دقت و سرعت، جلوگیری از اتلاف وقت، ضایعات یا هزینه به نحوی مستقیم یا غیر مستقیم سبب افزایش درآمد یا سود آوری کسب و کار ها گردند.

بعنوان یک برنامه نویس، تحلیلگر و مدیر تولید پروژه های نرم افزاری همواره با این سئوال مواجه بوده ام که چرا باید در حال ساخت سفارش برای شرکتی باشم که قرار است با استفاده از نتیجه کار من به سود یا گردش مالی کلانی دست یابد حال آنکه مبلغ اخذ شده بابت انجام سفارش بسیار ناچیز تر از ارزشی است که برای آن کسب و کار خلق شده است؟

چطور میتوانم بخشی از آن منفعت کلان را بواسطه دانش نرم افزاری که دارم صاحب شوم؟ و سئوالاتی از این دست که در واقع همگی دم از نارضایتی اقتصادی از انجام سفارشات نرم افزاری داشته اند.

در اواسط دوره دانشجویی به این فکر افتادم که چطور میتوانم در استفاده از موجودیت های نرم افزاری که خود خالق آن بودم بیشتر سهیم باشم. در واقع این طرز فکر مرا حمایت و تشویق میکرد که صرفاً بیش از یک کارمند یا پیمانکار برای کسب و کار ها باشم.

به نظر می رسید اینکه بواسطه دانش و تلاشم همیشه در حال خدمت کردن و سود رسانی به سازمانی باشم که در آن مالکیتی برایم تعریف نشده، نمی توانست چشم انداز قانع کننده ای برایم باشد.

بهترین راهی که به نظرم میرسید این بود که خودم را استخدام کنم! یعنی کسب و کاری طراحی کنم که پشتوانه ایجاد و توسعه اش دانش و تخصصم (نرم افزار) باشد و از آن به عنوان یک خدمت استفاده کند.

لذا در سال ۱۳۸۹ و پس از فراغت از تحصیل در فکر ایجاد یک سیستم مکانیزه تحت وب با هدف کاریابی و جذب نیرو افتادم. این ایده از یک مدل خارجی – که خودم مدتی کاربر آن بودم و بواسطه آن صاحب یک موقعیت کارآموزی خوب در یک بانک انگلیسی شده بودم – الگو گرفته شد و دلیل انتخابش احساس فرصت بود؛ چون در آن زمان فرآیند کاریابی و جذب نیرو در ایران غالباً به شکل سنتی انجام می شد و تعداد انگشت شماری از سایت ها در زمینه اطلاع رسانی فرصت های استخدامی فعالیت می کردند که در آن بین تنها دو مورد رقیب جدی محسوب می شدند. (گفتنی است که تعداد سایت های فعال در این حوزه تا پایان سال ۱۳۹۲ به بیش از ۳۵ سایت رسید)

بواسطه این طرز فکر شروع به طراحی و پیاده سازی سایت کاربانک کردم.

این سایت در زمستان سال ۱۳۸۹ بطور آزمایشی راه اندازی شد و به مرور طی یکسال و نیم امکانات  آن کامل شد.

شروع به تیم سازی کردم، منابع انسانی مورد نظر در بخش فروش، تامین محتوا و پشتیبانی تامین شدند و کار به شکل روال های از پیش طراحی شده اجرا شد و پیش رفت. پروژه کاربانک پس از حدود ۱۶ ماه به نقطه سر به سر رسید (با در نظر نگرفتن اجاره محل کار که در اختیار بود). اینکه با ایجاد یک مدل مکانیزه کسب و کار بتوانی از طریق وب کسب درآمد کنی (این روش کسب درآمد در آن مقطع زمانی در ایران چندان متداول نبود) و از طرفی باعث بهینه شدن کمی و کیفی شغل یابی در کشورت شوی (هر چند با سهمی اندک)، احساس خوشایندی بود.

چالش های طبیعی پیش آمده در حین مدیریت کاربانک کم کم نکته ای را برایم روشن ساخت:

من برای پیشبرد این پروژه بیش از اندازه روی دانش نرم افزاری حساب باز کرده بودم و فکر میکردم به خاطر اینکه پروژه ذاتاً نرم افزاری است پس فقط مدیریت فنی میطلبد (این ایراد را همواره در اکثر فارغ التحصیلان رشته های فنی که قصد ایجاد کسب و کار خویش را دارند مشاهده می کنم) در صورتیکه آن پروژه در وهله نخست به یک مدیر اجرایی احتیاج داشت و نه یک کارشناس نرم افزار! طولی نکشید به این نتیجه برسم که دانش و تجربه من بعنوان مدیر یک کسب و کار کوچک بسیار ناکافی است. برای تعدیل این موضوع مصمم به تحصیل در دوره مدیریت اجرایی MBA در یک مدرسه کسب و کار شدم.

گذراندن این دوره باعث ایجاد نگاهی تازه در من نسبت به موضوعات مارکتینگ و توسعه کسب و کار شد. فوراً کمبود هایی را شناسایی کردم، آنها را اولویت بندی کرده و محصولات خدماتی جدید برای تکمیل چرخه عرضه و تقاضا طراحی کردم. مجموع این موارد توانست به تثبیت جایگاه کاربانک در بازار رقابتی کمک کرده و وضعیت فروش بهتر شد.

اگر چه شروع یک کسب و کار اینترنتی در ابتدا دارای شک و ابهاماتی بود اما به ثمر رسانیدن یک پروژه نسبتاً موفق، افزایش جمعیت کاربران فعال اینترنتی در کشور، ورود تازه واردان به عرصه کسب و کار مجازی (که نشان از اعتماد و گرایش به این کانال جدید بود) و پیدایش ایده های جدید در همفکری با دوستان همگی مواردی بودند که به شدت مرا برای ایجاد و توسعه پروژه های جدید وسوسه می کردند اما نمیتوانستم با شروع پروژه جدید دیگر ریسک حاصل از عدم تمرکز را بپذیرم.

در همان اثنی با جنبش های استارتآپی آشنا شدم و در موردشان بیشتر مطالعه کردم. فضاهای جوان، ریسک پذیر و پویای استارتآپی و انجام کار بصورت تیمی شاید میتوانست رویای کلید خوردن پروژه های بعدی را محقق کند. بله من به یک تیم نیاز داشتم. یادم است کل مدت تعطیلات نوروزی ۹۲ با فراغ بال مشغول تجسم و بازی با ایده های مختلف انجام کار به شکل تیمی بودم.

چه تیمی؟
با چه تخصص هایی؟
سهم و مدل مشارکتی چه باشد؟
چگونه باید تامین سرمایه نمود؟
چقدر باید وقت بگذاریم؟ و غیره.

از نظر من به ثمر رسانیدن ایده ها نیازمند چهار تا شش ماه کار مداوم و تمام وقت توسط کسی بود که هم اطلاعات فنی داشته باشد و هم دید کسب و کار. من فکر میکردم مشغولیت ها و مسئولیت های کاری ام به من این فرصت را نمی دهند اما اگر پروژه جدید از من انتظار داشت که فقط هشت ساعت در هفته وقت بگذارم چه؟

اگر این پروژه را یک تیم متعهد و منسجم اجرا می کرد که مجموع کار تیمی آنان چهل ساعت تمام وقت هفته را پوشش میداد چه؟ آنوقت بازهم این کار در زمان تخمین زده شده جمع می شد؟

به نظرم اگر ایده تیم سازی به شکل ایده آل اجرا میشد جذاب بود! تصورم از نحوه اجرا و تقسیم کار چنان قوی و جذاب بود که کاملا به این راه اعتماد کردم و این قضیه را با دوست و شریکم، امیر حسین مددی، که مدیر یک شرکت نرم افزاری است و قبلاً تجربه زیادی در تولید محصولات مالتی مدیایی داشت مطرح کردم و پس از استقبال او با هم شروع به طراحی ساختار و قواعد کاری کردیم.

هدفمان این بود که برای راه اندازی ایده های مشترکمان یک تیم تشکیل داده و به یک الگوی قابل اجرا برای استارت پروژه برسیم. قصدمان این بود که سفره مان را گسترده کنیم و نتیجه کارمان را با دوستان و شرکایمان سهیم شویم، هرچند دیگر مالک کل پروژه نبودیم ولی داشتیم کار خلق میکردیم و ایده هایمان در حال اجرا بود و این برایمان بسیار ارزشمند بود.

پس از روشن شدن الگوی کار شروع به تهیه لیستی از افراد کردیم که در زمینه های مورد انتظار ما دارای تحصیلات یا تجربیات کاری بودند. به شبکه ارتباطی اطراف خودمان نگاه انداختیم و افراد کاندید شده همگی از جمع دوستان، همکاران یا هم کلاسی ها بودند. یک جلسه برای معرفی نحوه کار و مشارکت طراحی کردیم و روی نحوه ارائه حسابی وقت گذاشته شد.

تصور ابتدایی این بود که حدوداً دو جلسه معارفه برگزار شده و در هر جلسه ۴ تا ۶ نفر که قبلاً ابراز تمایل کرده اند برای تشکیل تیم موقت اولیه که باید ۱۰ تا ۱۲ نفر می بودند انتخاب شوند. ولی پس از برگزاری جلسه معارفه نتیجه فراتر از پیش بینی بود چرا که پیشنهاد مطرح شده برای هر ۸ نفر شرکت کننده جذاب بود و همه اعلام آمادگی کردند.

هدف من و امیر حسین این بود که در انتخاب اعضای تیم تا جای ممکن دموکرات عمل کنیم به این منظور که ابتدا شبکه ای از افراد پس از غربال (پس از انتخاب اولیه) تشکیل یک گروه موقت را دهند و سپس تک تک افراد این گروه – که تعداد نفراتش بیشتر از گروه نهایی بود – خودشان در مرحله انتخاب هم گروهی هایشان سهیم باشند که همینطور هم شد.

به این ترتیب گروهی که میخواستیم با ترکیب مناسبی از افراد در زمینه های فروش، مالی، گرافیک، فنی و مدیریت شکل گرفت و این گروه آماده بود که بر روی پروژه های استارتآپی تحت وب سرمایه گذاری کرده و اجرای آنها را بعهده گیرد.

نامی که بعداً برای این گروه کاری پیشنهاد کردیم آیگروپ (iGroup) بود که ترکیبی ساده از دو کلمه I و Group است. این ترکیب برای من بیانی است از ارتباط و تعامل بین من (شخص) و گروه؛ اینکه که کجا بعنوان “من” تصمیم گیرنده، شریک و سرمایه گذار هستیم و کجا بعنوان “یک گروه” باید منفعت خانواده کاری مان را در نظر گرفته و با توجه به تعهداتمان در مقابل آن جمعی عمل کنیم.

من در اینجا به سه دلیل خواستم این تجربه را با شما خوانندگان سهیم شوم:

دلیل اول: فکر میکنم یکی از عواملی که  باعث به نتیجه نرسیدن خیلی از ایده های بکر می شود عدم اجرای مناسب آن است. معمولاً افراد خلاق در جلسات همفکری به ایده های مناسبی می رسند، همه چیز جذاب و تکان دهنده به نظر میرسد ولی به مجرد ورود به کار گروهی و مشارکت مشکلاتی پدید می آید و در بعضی مواقع کار متوقف می شود فقط به این علت که افراد گروه نتوانستند اجرا را درست و در قالب یک ساختار مدون پیش ببرند.

در هر رویداد استارتآپ ویکند ایده های جذابی ظاهر می شوند و تیم هایی شکل می گیرند و طی بیش از پنجاه ساعت کار مداوم گروهی به محصولات بازار پسندی دست می یابند اما سرنوشت همه این تیم ها به ارائه واقعی محصول و ورود به بازار ختم نمی شود. در یکی از رویداد های استارتآپ ویکند تهران بعنوان میهمان حضور داشتم و طی صحبتی که با برخی از شرکت کنندگان قبلی داشتم به این نتیجه رسیدم که عدم انسجام و همبستگی گروهی، یکی از عوامل متوقف شدن خیلی از پروژه های استارتآپی است.

پس به نظر می رسد تشریک تجربیات تیمی و کار های گروهی بتواند به رشد اکو سیستم استارتآپ در کشور کمک نموده و حامی این نوع کسب و کار ها باشد.

دلیل دوم: من و همکارانم در آیگروپ توانستیم به یک مدل منسجم جهت همکاری تیمی برسیم و معتقدیم این روش کار قابل گسترش و استناد است چون قبلاً عملیاتی شده.  لذا فکر میکنیم معرفی این روش بتواند به توسعه کاری خیلی از گروه های جوان کمک کرده و همچنین سبب بازیابی اعتماد بنفس آن دسته از کسانی شود که تا به حال حاضر به ریسک نمودن در حوزه کارآفرینی نبودند.

دلیل سوم: من معتقدم گروه ما قطعا میتواند بهتر عمل کند. این یعنی نقاط قابل بهبود هنوز در این مدل کاری وجود دارند، پس با اشتراک گذاری تجربیات میتوانیم الگو را بهینه تر کنیم.



منبع :‌ karya.ir
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۹
حمید رضا طاهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی